بهار
و باز ،گرمای ملایم و فرح بخش روزهای بهار در باغ و کشتزارها ،به سبزه و گلها و درختها
بشارت می دهد تا از خواب سنگین زمستانی بیدار شوند.
و روح تازه بخود بگیرند و آنگاه این نوای جانبخش را ساز کنند.
و باز نسیم گوارا، گیسوان مشک بوی بید را با آهنگ موزون تکان میدهد تا با لالۀ خوش عذار و
نرگس سیاه چشم و ریحان سبز دامن و گلهای دشتی پیرهن رنگین، همزمان جوانه زنند و ترانۀ عشق
را به گوش عشاق برسانند و آنگه در چمن ها و دشت و دمن طوفان بر کنند از عشق بهار.
و باز هوای شاداب به عشرتگاه باغ و لاله زارها راه می گشاید و گلهای سرخ و زرد و نیلوفری را
که در سبزه زارها میرویند نوازش میدهد و آنگاه پربار چمن را به نظاره می نشیند.
و همین که در مرغزاران حریرپوش به میزبانی مردان پاک دل دشت میشتابد نالۀ نی را میشنود و
وظیفه دار این پیام میگردد که سال نو به دامان بهار نشست.
باز عالم و آدم و پوسیدگان خزان و سرما مردگان زمستان ،خندان و شتابان به استقبال بهار میروند
تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سرمست و
با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز، نوروز و جشن شکوفه ها را
برگزار مینماید.
تا من بگویم و تو بگویی و ما بگوییم و دنیایی بگویند که:
نوروز این جشن کهن بر تمام ایرانیان همایون و فرخنده باد