گبه، نوعی فرش از جنس قالی است که معمولا در اندازۀ قالیچه توسط عشایر و ایلات لر و قشقایی 

بافته میشود و دارای پرزهای بلندیست. 

 هنرمند خالق گبه با صورتهایی برخاسته از روایت و داستان و مضامین طبیعی و بیان حالات روحی در

 واقع دنیا را از دریچۀ دید خود در نقش گبه به عرصۀ ظهور میرساند.

طرح ها و نقوش گبه از افکار ساده و روان منشاء میگیرد و نقوش خودجوشی با سادگی و بیانی زلال 

و شفاف بر عرصۀ بافت شکل میگیرد.

بافنده با خط تصویر ، طبیعت، عشق و شیدایی،آزادگی و آزاد زیستن را نقش میکند.

 نقش گبه حکایت حال بافنده است.

قصۀ رمه و شبان است و برف و بوران و آتش و آب و آفتاب و کوچ،عشق و دلدادگی و اسبی که

 به سیاه چادر عشق میرود.

 چهرۀ گبه نامنظم است و نشان از اوج و حضیض حالات روحی بافنده دارد.

 نقش گبه گریز از تکرار است و بدیع و برخلاف نقوش طراحان شهری که پر تکلف و محافظه کارانه

 است مستقیما از طبیعت الهام میگیرد . نقش گبه و خصوصیات آن را فقط و فقط زندگی ایلیاتی و عشایر

 تعیین کرده است و میکند و این همان اصالت گبه است.

 طراحی و نقش پردازی و حتی رنگ آمیزی گبه از قالی و قالیچه جداست و تابع قواعد و سنتهای خاصی

 است.بافندگان گبه به سبب آزادی از قید و بند در نقش پردازی حتی از بافندگان قالی هم دستشان بازتر

 است. طرحها و نقشهای گبه تماما ذهنی بوده و بیشتر طرح های هندسی رادربر میگیرد. در یک یا دو

 حاشیۀ این قالیچه ها یک شکل ساده و هندسی به صورت مجرد تکرار میشود .

ساده کردن خطوط و شکل هندسی دادن به خطوط از جمله خصوصیات مهم گبه بافی در ایران است که 

با گذشت زمان در شکل تازه ای انجام می گیرد.

 در زمینۀ سادۀ آن یک ترنج بزرگ یا چند لوزی کوچک در روی امتدادهای طولی دیده میشود و گاه در

 متن خالی وسط گبه ،نقش درخت یا نقش چهار فصل یا نقش شیر بافته میشود. این نقشها و صورتها با

 رنگهای متفاوت بر گبه های عشایری جلوۀ خاصی به گبه میدهد.بافندگان گبه در این نقشها احساسات 

و تخیلات خود را آزادانه بیان میکنند.

 به نظر میرسد توجه به نقش شیر بیشتر از این جهت است که این حیوان پرقدرت و شجاع از دیرباز 

هماورد شاهان بوده است و همچنین وجود نقش شیر در بناها و ظروف و منسوجات که از جمله 

نمونه های بارز آن را میتوان در نقوش تخت جمشید و ظروف ساسانی و در قالی های شکارگاه دید ،

که همه جا شیر در جدال با دلاوران است.

 در فرهنگ ایرانیان شیر سمبل شوکت و جلال و قدرت و عظمت بوده است. نقش شیر در نزد لرها و

 ترکان قشقایی متداول بوده . بافندگان عشایر هر یک به طور نامکرر به این مظهر صولت و شجاعت

 پرداخته اند. که البته نقش شیر با فراوانی این حیوان در منطقۀ کام فیروز و دشت ارژن فارس که تا 

اوایل قرن گذشته نسل آن باقی بود هم بی ارتباط نیست.

 به طور کلی میتوان گفت که شیر از زمانهای قدیم مورد علاقۀ ایرانیان به خصوص مردم فارس بوده 

است. و از طریق سکه ها،مهرها، شیر سنگی و سایر نقوش بستگی خود را به گذشته حفظ میکردند.

این بستگی ،با گبه های شیری به داخل چادر و زندگی عشایر راه یافته است. همین مسایل سبب شده 

است که زنان قالیباف عشایر آن را سمبل مناسبی برای زینت بخشیدن به گبه های خود کنند.

رنگ آمیزی گبه ها زیبا و بی نظیر است . رنگ آمیزی اکثر آنها به استثنای معدودی از آنها تماما طبیعی

 و گیاهی است.رنگرزی سنتی و بهره گیری از رنگهای گیاهی اعتبار ویژه ای به صنایع دستی عشایر

 میبخشد. همچنین نوعی گبه بافته میشود که خود رنگ میباشد یعنی بر روی مواد اولیۀ آن هیچ نوع 

عمل رنگرزی انجام نمیشود.

گبه بافی در اکثر مناطق روستایی و عشایری مرسوم بوده و مرکز اصلی بافت آن در مرکز کشور و

 جنوب میباشد. استان فارس از گذشتۀ بسیار دور یکی از مهمترین و بزرگترین مراکز ایل نشینی به 

شمار میرفت. ایلات قشقایی ، خمسه، ممسنی و بختیاری به بافت گبه اشتغال داشتند و دارند و بهترین 

گبه های ایل قشقایی ترکی بافت میباشند.

دست بافتهای کوچ نشینان قشقایی باغهای بافته ای را میماند که در نهایت ظرافت و دقت زبان باز میکنند 

و از طریق نمایش نقش ها تاریخ قومی و قدمت فرهنگی و قلمرو ذوق این کوچندگان را بازگو مینماید.