ای سرزمین من
ای سرزمین من ، هر جا که می روم
مهر تو در غبار سپید ستاره ها
در بیکران سرخ افق های دور دست
یا بر ستیغ شامخ آن قله های سخت
می خواندم به خویش....
**********
با عشقت ای بلند
در بزم دلگشا و فروزان لاله ها
یا در نگاه مست غزالان تیزپا
در جام سبز و دلکش هر بیشۀ بلوط
با بوسه های باد به لب های خشک لوت
از خویش می روم
کم کم بهار می رسد و دشت های سبز
در موج سرخ و گرم شقایق شناورند
آه ای بهشت روشن پندارهای من
بر دیلمان و تالش و آن هگمتان پیر
بر قلۀ سهند و بر آذرفشان او
بر خاوران و توس ، بر آن زابل دلیر
بر آن خلیج ماندنی و جاودان پارس
بر سیستان و رستم و زال نژاده اش
بر دودمان کوروش دادآفرین قسم
هر جا که می روم، گویی هنوز هم
آواز سم اسب سواران تیزتک
در کوره راه های خاطره تکرار می شوند....
**********
در هر طلوع روشن خورشید خاوران
بینم که بهر سرفرازی این خاک زرنشان
بنشسته بر سمند سبک تاز افتخار
یعقوب قهرمان...
**********
آن دم که دیدگان من از لا به لای ابر
تا سر بلند قلۀ البرز می دود
آن دیو پا به بند مرا می دهد نوید
از بس، کنام شرزۀ پلنگان جنگجوی
آرد مرا به یاد - از آرش دلیر
آن گرد شیرزاد
کو جان کمانه کرد پی خصم بدنهاد....
**********
ای خانۀ امید من ای خاک پرگهر
هرگز گمان مدار که در قلب کوچکم
تنها نشان ز شوکت این یادگارهاست
تا دل درون سینه به مهر تو می تپد
ای بس امید تازه به فصل بهارهاست
بنوشته بر جبین زمان با غرور و عشق
تا جاودان به تارک تو افتخارهاست.
بانوهما ارژنگی