پدر...

خوابم نمی برد

بغض

روی ثانیه هایم راه می رود

دوباره تو را کم آورده ام

تو را 

و عطر صبوری تو را

 در آغوشم بگیر

به یاد روزهای دوران کودکیم

که بهانۀ گریه ام گرسنگی بود

می خواهم به جایش برای دلتنگیم گریه کنم...